پيام دوستان
كيوان گيتي نژاد و
102/8/2
عارفانه هاي يک دوست
سلام عکس در زمستان گرفته شده :D
كيوان گيتي نژاد و
براي کسي است خواستن اش که پرونده اعمالش خط خطي نيست و مثل لوح لياقت پاک است
+
خب غم هم آدمست ديگر
حق دارد
مثل خيلي ها
سرش را پايين بي اندازد و!
يکراست بيايد بنشيند کنج دل ما
در زندگي من!
روزهايي هستند که نيستند
وروزهايي نيستند که هستن
كيوان گيتي نژاد و
102/5/22
منم آن قصيده خوان بي ابروي حراف و ناصواب که اگر دارد ذره اي آبرو از پي غميست که بر سينه دارد هنوز منم با غم پيوندي شرافتمندانه دارم مني که در روزهاي با تو بودن بودم و ماندم در روزهاي بي ماند رفتم و قالي سوزاندم حالا ببين غم با دلم رويايي تازه سر کرده اي رفيق تو که ميداني اين مجنون حيا هو دارد و قمپز در مي کند چرا جدي مي گيري و فتنه اي براي قمپزش محيا مي کني بس است ديگر يا تو بخوان و آزارم بده
+
سلام
عيدتون مبارک
ان شاالله سالي سرشار موفقيت و شادکامي داشته باشيد
بعد حدود ده سال ياد اينجا افتادم و گفتم عرض ادبي خدمت دوستان داشته باشم،نميدونم از قديميها هستند يا نه؟
يا اصلا کسي منو يادش مياد نه
* راوندي *
102/1/8
+
===به محض اين كه قلم به دست ميگيرم يادم مي آيد كه 32 حرف براي اينهمه حرف نگفته كفايت نميكند . . .شانه هايم اين روزها سنگينتر از هميشه اند ....وچشمهايم ، خسته، دو دو ميزنند.... خدايا ميخواهم دوباره كودك شوم ....ميخواهم دوباره باز گردم به همان روزهاي سادگي .. همان خنده ها ..همان گريه ها...خدايا شانه هايم سنگيني ميكند......
Rahaei
101/8/19
خدايا ميدانم كه در اين روزها و شبها . . شانه ها را الك ميكنند و نفسها را ذكر به ذكر ميشمارند . . خداوندا . . نفسهايم را تو شماره مي كني . . وفاصله هايش را خودم اندازه ميزنم . .و همين فاصله هاست كه لحظه هاي مرا تاريك مي كنند . . .
خدايا ميخواهم باز دوباره كودك شوم و مدادم را ميان انگشتانم بلغزانم و صداي شيرين معلم را ،، كه بچه ها مشق شبتان امشب ........ و امشب خواهم نوشت ، صدبار، «« تو جاي همه را..همه جا.. پر ميكني .. و هيچكس جاي تورا.. هيچگاه .. پر نميكند ... »».......
+
تو باشي
يک بخاري گرم هم باشد
دستهامان هم که آشتي کنند
با هم
چه زمستاني بشود امسال
Rahaei
101/8/19
+
قلم امشبم را تو همراه شو
رفيق شب و همدم راه شو
به راهي برو تا خود آسمان
و يک لحظه همسايه ماه شو
بپرس از ستاره که باران کجاست
بگو با ستاره که خورشيد رفت
بگو چشم حق تا که جوشيد،رفت
بگو پر زد و بر خروشيد ، رفت
کنون جامه از نور پوشيد، رفت
و با من بگو چشم ياران کجاست
جماران مگو جمع ياران بگو
جماران مگو چشم باران بگو
جماران مگو چشمه ساران بگو
از آن چشمه حق مداران بگو
انديشه نگار
100/6/5
+
شراب تلخ ميخواهم که مردافکن بود زورش ..
که تا يک دم بياسايم زدنيا و شروشورش
سكوت خيس
98/12/19
+
من بهترم يا ثروت؟
ثروت رو انتخاب کرديد نه؟
از اين به بعد هم به ثروت بگيد براتون پست بزاره !
يادداشتهاي يک مسلمان
98/3/24
+
دانشگاه انتظار بعد از 1200سال همچنان دانشجو مي پذيرد ,
متاسفانه اين دانشگاه
هنوز 313 فارغ التحصيل هم نداشته است ,
اين دانشگاه در تمام شبانه روز از شما آزمون
به عمل مي آورد .
مدارک لازم براي ثبت نام :
1. نماز اول وقت
2 . ولايت مداري
3 . دائم الوضو بودن
4 . دلي پر از ثواب و قلبي آکنده ازياد خدا داشتن
يادداشتهاي يک مسلمان
98/3/24
+
امام علي عليه السلام:
دل نوجوان
مانند زمين آماده است؛
که هر بذري در آن افشانده شود، مي پذيرد.
نهج البلاغه
يادداشتهاي يک مسلمان
98/3/24
+
اگرکسي تو را با تمام مهربانيت دوست نداشت،دلگير مباش که تو گنهکاري....!!
من عيسي نامي را ميشناسم که ده بيمار را در يک روز شفا دادوتنها يکي سپاسش گفت.....!!
من خدايي را ميشناسم،ابر رحمتش به زمين وزمان ميبارد،يکي سپاسش را مي گويد وهزاران نفر کفر....!!
پس مپندار بهتر از آنچه که عيسي وخدايش را سپاس گفتند،از تو براي مهربانيت قدرداني ميکنند....
پس تو مهربان باش ومهر بورز که با مهرباني روحت آرام
يادداشتهاي يک مسلمان
98/3/24